معنی تکیه کلام لاف زن

لغت نامه دهخدا

تکیه ٔ کلام

تکیه ٔ کلام. [ت َ ی ِ ی ِ ک َ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) کلمه ای که در تکلم داخل کنند بدون آنکه دارای معنی باشد. (ناظم الاطباء). حرف بارگیر. (مجموعه ٔ مترادفات ص 97). بعضی کسان بهنگام گفتگو کلمه ای را که در بیان موضوع اثری ندارد مکرر بیان کنند و چنین کلمات را تکیه کلام آنان نامند. این تکیه کلام گاهی مبهمات است مانند بسیار، بهمان، چه چیز و ذلک و مانند آن و گاهی ترکیبی یا جمله ای است که معنی اصلی آن مقصود گوینده نیست. گویند تکیه ٔ کلام فلان کس «چیز» است یعنی فلان در گفتار خود بی اراده و نظر بمعنی خاصی کلمه ٔ «چیز» را بکرات بکار برد.


لاف زن

لاف زن. [زَ] (نف مرکب) خودستا. خودنما. صلف. متصلف تأه. جعظری. تیاه. تیهان. صلاّف، جعظار؛ کوتاه درشت لاف زن. جعظاره؛ کوتاه سطبر لاف زن کم عقل. تیار؛ مرد متکبر شوریده عقل لاف زن. (منتهی الارب).


لاف لاف

لاف لاف. (اِ صوت) خوردن مایعی مانند ماست و جز آن با لبها بدانگونه که آواز کند چنانکه سگ، گاه ِ آب خوردن.
- لاف لاف خوردن (سگ آب را)،خوردن با لبها و زبان چنانکه آواز کند.

فرهنگ فارسی هوشیار

لاف زن

‎ خودستا متکبر: هر خرامنده بکبر لاف زن خویشتن ستای، مدعی باطل.


تکیه کلام

سخنیار

فرهنگ عمید

لاف زن

آن‌که لاف بزند،
خودستا،

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

تکیه کلام لاف زن

694

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری